مارتیک


با لبات قهرم با چشات قهرم
نگام نکن با نگات قهرم
عاشقت بودم نفهمیدی
هی بهت گفتم هی تو خندیدی
زخم زبونت به دلم نشست
سنگ عاشقا سرمو شکست
یادمه یه روز مست و مستونه
داد زدم بیا بیرون از خونه
سنگ آخر و تو به من بزن
خندیدی گفتی (...) برو دیوونه !

وقتی که عشقو دیدی تو نگام
وقتی که اسمت اومد رو لبام
داد زدم یه روز توی کوچه ها
اینو بدونین همسایه ها
من دیگه دارم می میرم براش
خندیدی گفتی عاشقم نباش !

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا پنج‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 10:22 ق.ظ http://www.baghroyaha.blogsky.com

سلام. خوبی؟ سال نو مبارک . وبلاگت خیلی خیلی با حال هست و تبریک به خاطر مطلب های قشنگت. خوشحال میشم به باغ رویاهای من هم سری بزنی. در پناه حضرت مهر باشی

ستاره شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 07:32 ب.ظ

سلام
هیفم اومد نظر ندم برم
خیلی باهال مینیویسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد