گوله های برف درختان شهر را رخت عروسی پوشانیده اند.
عروسهایی تنها، زیبا، ساکت و نظاره گر.
نظاره گر تصویر حرکت بی معنای رهگذران این شهر.
شهری که مردمانش، غمهاشان را در روزمره گی شان پنهان
می کنند.
مردمانی که بهیچ کس اعتماد ندارند و دائم در حال دفاع بسر
می برند.
دانه های برف وقتی چرخ زنان بر سرم می بارد، احساس شادی در
قلبم زبانه می کشد.