کاش انتهای امید زندگی می توانستم فراموشت کنم
یا شبی چون آتش سوزان دل در فراز سینه خاموشت کنم
کاش چون خواب گریزان از دیده ام نیمه شب ها یاد رویت می گریخت
مرغ دل افسرده حال و بسته پر از دیار آرزویت می گریخت
کاش احساس نیاز دیدنت از وجودم چون وجودت پر می گرفت
کاش آن شب در گلستان خیال ای گل وحشی نمی چیدم تو را
کاشکی هرگز نمی دیدم تو را...........
سلام وحید وبلاگ خیلی قشنگی داری موفق باشی
وحید جان وبلاگ قشنگی داری، شاد و بهروز باشی.
یا حق