به خدا پروانه ها پیش از انکه پیر شوند می میرند

پلک می زنی، خیس می شوم
راه می روی، دور می شوم
اهای با تو هستم
از من تا تو چند درخت بر زمین رسته است
چند پرنده رفته و برنگشته است
چه مقدار هوا از این جهان برای توست
نمی دانم از کجایی در کجا راه می روی
من تو را با تو می خواهم
و فقط تو را دارم
من می ترسم
چون یک پرنده بی جفت می ترسم
من خواب دیده ام
می توان رویای خیس از باران شانه را
بر طنابی که از نگاه تو اغاز می شود خشک کرد
به ماه گفتم
سلام مرا به دختری برسان
که شاعر است
ولی شعر نمی گوید
به او گفتم
من عاشق رویای شاعری هستم
که سرشار از دریاست
و ابی می خواهد

نظرات 6 + ارسال نظر
سعید پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 03:45 ب.ظ http://yohahahaha.blogsky.com

سلام.
وبلاگ جالبی دارید.
به من یه سر بزنید.
من یه سوال مطرح کردم.
لطفا اون رو حتما تو بخش نظرات به من جواب بدید.
اگه دوست داشتید بقیه مطالبشم بخونید.

فواد در سرزمین عشاق پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 03:53 ب.ظ http://foad25.blogsky.com

سلام خوبی

امید وارم که همیشه سلامت و موفق باشی
به ما هم سر بزن خوشحالی می شیم

بای

یاس پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 04:18 ب.ظ http://lovelyrose.blogsky.com/

سلام ...
چه دهکده ی خلوتیه ...
موفق باشی

bacchus پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 04:58 ب.ظ http://mortalkombat.blogsky.com

سلام.شعر خیلی قشنگی بود امیدوارم دهکده ی عشقت پر ترانه باشه همیشه...

ملیسا پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 05:24 ب.ظ http://www.asheghooneh.com

سلام....خیلی قشنگ بود........راستی اگر پروانه ها پیر شن می شن پیروانه نه پروانه.......

شبنم جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 02:55 ب.ظ

سلا وبلاگ زیبا و جالبی داری موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد